هوش هیجانی یا EQ که در برخی مقالات با نام هوش عاطفی نیز از آن یاد می شود، بیش از یک قرن است که به یکی از جنجالی ترین موضوعات تحقیقاتی در زمینه روان شناسی تبدیل شده است.
نخستین تعریف رسمی هوش هیجانی به همراه مفهوم پردازی و مدل سازی قابل اتکا، توسط پیتر سالووی ارائه شد که طبق تعریف او، هوش هیجانی عبارت است از:
توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان تفکر و رفتار.
قبل از انجام تحقیقات گسترده در رابطه با هوش هیجانی، تصور می شد که تنها بهره هوشی یا IQ نماینده بیان میزان توانایی و موفقیت افراد است.
اما امروزه اکثر دانشمندان بر این باور هستند که نقش هوش هیجانی در موفقیت شغلی انسان ها، بسیار تاثیرگذار تر است و نقش تعیین کننده ای در موفقیت و کامیابی انسان در زندگی شخصی و حرفه ای دارد.
در واقع توانایی هر چه بیشتر در بررسی موقعیت های مختلف در زندگی و پیدا کردن واکنش و عکس العمل مناسب با این موقعیت ها، بیانگر این است که یک فرد از هوش هیجانی بالایی برخوردار است.
جالب است بدانید که بسیاری از سوالاتی که در پرسش نامه های ورود به مشاغل حرفه ای و تخصصی ارائه می گردد، ریشه در سنجش میزان هوش هیجانی متقاضیان آن شغل ها دارد.
در واقع مصاحبه کنندگان، سعی می کنند فرد را در موقعیتی قرار دهند که نیاز به یک تصمیم گیری استراتژیک در آن موقعیت دیده می شود. سپس با توجه به واکنش فرد، تناسب یا عدم تناسب وی با کسب و کار مورد نظر را اعلام می کنند.
برخی نشانه ها در رفتار افراد نیز، می تواند اطلاعاتی درباره هوش هیجانی آنها به ما بدهد که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:
به طور کلی اگر مایل هستید که با انسان های جدیدی ملاقات کنید و درباره زندگی و خصوصیات افراد وارد گفت و گو شوید، نشان می دهد که از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستید.
این کنجکاوی در مورد دیگران می تواند نشان از همدلی نیز باشد.
رومن کریزناریچ، در کتاب همدلی می نویسد:
کنجکاوی، همدلی ما را افزایش می دهد؛ وقتی با آدم های خارج از چرخه معمول اجتماعی خود صحبت می کنیم، با نحوه زندگی و جهان بینی های بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه می شویم.
استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری، از ویژگی های بارز رهبران موفق است. داشتن این استعدادها در کنار علاقه شخصی، می تواند مدیران لایقی را برای سطوح مختلف فراهم آورد.
اگر این ویژگی ها را به همراه روحیه رهبری در خود احساس می کنید، مطمئن باشید که می توانید در زمینه های مدیریتی موفق عمل کنید.
ممکن است این توانایی را داشته باشید که از روی حالت چهره و گفتار دیگران به ویژگی های شخصیتی و درونی آنها پی ببرید.
البته توجه داشته باشید که این توانایی، در طول زمان و با برخوردهای مکرر با افراد بسیار به دست می آید. می توان گفت افرادی که علاقه به ایجاد ارتباط های جدید دارند، در پی بردن به شخصیت افراد هم موفق تر هستند.
شاید بتوان گفت که داشتن هدف مشخص در زندگی، بهترین مشخصه افراد با هوش اجتماعی بالاست.
کسی که هدف اصلی زندگی اش را بشناسد، تمامی روابط اجتماعی، امور شخصی، فعالیت ها و تلاش های خود را در راستای رسیدن به اهداف خود تنظیم می کند.
هیچ زمان بیهوده و تلف شده ای در زندگی آنها وجود ندارد و اهمیتی هم به مسائل کم ارزش نمی دهند. هدف آنها برایشان بزرگ ترین مشغله است و همواره برای رسیدن به آن در تلاش هستند.
روان شناسان ثابت کرده اند که بر خلاف IQ که در افراد مختلف کاملا متفاوت و ذاتی است، هوش هیجانی صرفا ذاتی نیست و می توان با بهره گرفتن از مهارت های مختلف آن را تقویت کرد.
مهم ترین پیش نیاز برای تقویت هوش هیجانی، میزان علاقه فرد برای کسب اطلاعات جدید و تجربه های گوناگون است که نقش اساسی را برای رشد شخصیت ایفا می کند.
در واقع با ایجاد گفت و گو با افراد جدید در محیط های مختلف، تلاش برای درک رفتار و گفتار آنها و کنجکاوی در ویژگی ها و نحوه تفکر افراد می توان تجربه های خوبی در طول زمان کسب کرد که در نهایت به افزایش اطلاعات، اصلاح درونی و تقویت هوش هیجانی ما منجر خواهد شد.